تعطیلات عید فطر
جاتون خالی خیلی خوش گذشت
با اینکه رفت و برگشت دخترا مثل خودم ماشین زده شدنو حالشون بد شد ولی خوب بود ..............
بریم ادامه مطلب
خلاصه خوب بود
حالت تهوع دخترا خنده دار بود خصوصا که من خندم بند نمی اومد و البته همون خنده باعث شد دخترا بهتر بشن تا رسیدیم فکم درد گرفته بود از بس خوندم و دست زدم و فرگل هم واسه خودش قر میداد
تو راه رسیدیم به چند تا اقا که داشتن رو زمین کار میکردن و بابا امیر رفت تا ازشون راه رو بپرسه چشم فرگل خانوم به اقا الاغه افتاد
سوگل خانم سوار بر اقا الاغه
فرگل خانوم با همه دوست داشتنش ولی ......
موفقیت بابا امیر در سوار کردن فرگلی
گشت و گذار با بابایی
اخی من همشششششششششش بابایمو زحمت میدم
من خودم میخوام بیام
اینم علی مهربون که همش مواظبم بود
چه حالی میده از این بالا
اینم ماهی کوچولوها
بالاخره مامانم دوربینو ول کرد اومد پیش من
اینم سوگل قشنگم بغل مامان جون که وقتی مارو دید ذوق کرده بود بچم
سوگل خوشگلم خیلی میترسیدم مریض بشی
سوگل خانومی بالاخره اومد تو خونه تا سرما نخوره ( قهری با مامان )
فرگل و سوگل بعد از رسیدن مشهد و گذروندن یک روز پر از بازی و خنده