سوگلسوگل، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

دو گل زیبای من

تولدت مبارک سوگل زیبای من

گل کوچولویه خونه من دو ساله شد شب تولد سوگل هر کاری میکردم خوابم نمیبرد حس عجیبی داشتم دقیقا مثل هر سال شب تولد هر گلم باور کردن گذر این روزها برام خیلی دشواره با همه سختیهاش گذشت و الان من دوتا دختر 3ساله و نیمه و دوساله دارم خدایا ممنونم . ممنونم برای داشتن فرزند . ممنونم برای داشتن دو تا دختر دوتا گل دوست داشتنی تولد سوگل رو امسال با دوستاش تو مهد گرفتیم و دخترا همراه با دوستاشون جیغ و خوشحالی کردن و کلی بزن و برقص کردن فرگل و سوگل همراه هم شمع تولدشونو فوت کردن و فشفشه روشن کردن و طبق معمول همیشه به کیک ناخونک زدن خوشحالم تولد سوگل رو همراه با فرگل و دوستاشون تو مهد برگزار کردیم و شادی دخترام بیشتر به خاطر همراه بودن با...
10 تير 1393

روز مادر و مهد خوشه

خدایا ممنونم برای انتخاب اسم مادر بر روی من. هیچ حسی به زیبایی حس مادر شدن وجود نداره.حسی پر از لطافت پر از مهربونی و عشق روز مادر امسال همزمان شد با روز اول ورود دخترا به مهد روزی که من به اندازه دنیا برای نبود دخترا تو خونه اشک ریختم .نبودشون سخت تریم فکر زندگیم شد و از خدا براشون سلامت و عمر طولانی خواستم دخترکهای کوچولوی من عاشق مهد رفتن و مهد خوشه شون  شدن.فرگل دخترک فهمیده من به راحتی با محیط مهد کنار اومد ولی سوگلکم با کمی تاخیر پذیرایه مهد شد ولی برای موندن شکر خدا مشکلی نداشتن و از حق نگذریم محیط شاد و با تجربه مهدشون و مربیهای مهربون و خوش ذوقشون خیلی دخیل بودن در شوق و ذوق رفتنهای صبح دخترا گل های قشنگم عاشقانه ...
31 ارديبهشت 1393

پریا در نوروز 93

به به خوش اومدی عزیزم سال نو مبارک صد سال به این سالها دخترکهای کوچولوی من خصوصا فرگل معنی عید شدن رو امسال قشنگ میتونستن درک کنن و براشون هیجان و شادی خاصی داشت منتظر تحویل سال بودن که ببین چی میشه و مهمترین عامل صبر کردنشون فشفشه های سر سفره هفت سین بود که سال تحویل بشه و فشفشه روشن کنیم خیلی ذوق زدن خیلی وروجک بازی در اوردن هی ما شمع روشن کردیم هی اونا خاموش کردن البنه بیشتر سوگلکم فوت میکرد و فرگل فهمیده من با یه بار تذکر تکرار نکرد هیچ قشنگی به قشنگی لحظه تحویل سال کنار همسر و بچه ها بودن نیست در کنار هم با ارامش و شادی و خنده خداوندا ازت ممنونم به خاطر همه چی به خاطر نداشته هایم و ...
18 فروردين 1393

سبزه کوچولوها

امسال من و دوتا گل دخترهام باهم سبزه عیدمونو درست کردیم از همه قشنگ تر شادی و خوشحالی دخترا بود فکر میکردن که الان دارن یه مزرعه کوچولو رو پرورش میدن از ذوق زدنشون از خنده هاشون از ریخت و پاش کردنشون به من  احساس ارامش میداد خصوصا که من عاشق گل دخترهام هستن مثل هر مادر دیگه     سال نو پیشا پیش بر تو دوست عزیزم مبارک   ...
29 اسفند 1392

فرگل 3 ساله مامان

مامان مانا بسیارررررر خجالت زده دو گل دختر ماهشه برای دیر اپ کردن فرگل قشنگ من 3ساله شد ولی در7 بهمن و همینجور ناز دختر ذیگم سوگل خانمی 19 ماهه تازه اینقدررررر مامان گرفتار بوده که ماهگرد اسفند ماهتونم نتونستم اپ کنم جشنی کوچک ولی با دلی سر شار از شادی برای دخترا گرفتیم همه هم قدم به چشممون گذاشتن و ما رو خوشحال و با هدیه های زیبا شرمسار خودشون کردن بابایی .مامان مصی.مامان جون.عمه پروین.خاله هدی.عمه مریم.دایی احسان.عمه نسرین.ارزو جون .رادین کوچواو.عزیز جون و مامان بزرگ صبوری.عمو احسان و عو علی و امید جون مهمونای عزیزما بودن خیلی خوش گذشت و دخترا کلی رقصیدن و البته ما   ...
29 اسفند 1392

پریای من ماهگردتون مبارک

خیلی دیر خیلی دیر شدددددد شرمنده دوتا گل خوشگلم اپ این ماهگرد دخترای گلم  بد جور دیر شد ولی واقعا درگیر واکسن هیجده ماهگی سوگل و بعد از قطع تب واکسن درگیر مریضی سوگل که دخترک کوچولوی من به معنای واقعی اب شد بمیرم براش خیلی اذیت شد از این ویروس اسهال واستفراغ .تو این دوره مریضی خانم کوچولوی خونمون ،فرگل مهربونم هم خیلی اذیت شد میدید ابجیش همش بی حاله هر چی میگه هر کاری می کنه نمیتونه بلند بشه و باهاش بازی کنه و میومد پیش من و غصه میخورد که ابجیم کی خوب میشه منم خودم داغون از بی حالی و اسهال سوگل فقط منتظر یه تلنگر بودم و این حرف فرگل اشک منو در می اورد،خلاصه اینکه الهی هیچچچچچچ خونه ای بچش مریض نشه و همیشه تنشون سالم باشه فرگلکم دختر...
30 دی 1392

يلدا مبارك

شب يلدا همه خونه مامان مصي جمع بوديم و مامان جون هم كلي زحمت كشيده بود البته بابايي و خاله هدي و دايي احسان هم كلي براي اين مهموني زحمت كشيده بودن كلي ني ني ناز باب ميل فرگل قشنگ من اين دختر كوچولوي من عاشق بچه هاشت  شب یلدا هم با دوستهاي خوشگلش حلما جون و الينا جون بازي كردن 'اين وروجكها به قدري بازي كردن بدو بدو كردن كه همه لباسهاشون خيس خيس بود موهاشون كه نگم بهتره ولي يلداشونو خوب به جا اوردن. سوگل ناز من هم سرگرم پرنديس كوچولو و محمد حسين ناناز بود و اين وسط هم بدو بدو هايي با پرنديس و بقيه انجام مي دادن .من يكي كه مي ترسيدم اين سه تا فسقل طلا زير دست و پاي اون سه تافسقل بلاها بمونن ولي خب اين سه تا وروجك تر از اون سه تا ب...
16 دی 1392

فرشته هاي دوست داشتني

خيلي وقت پيش مي خواستم اين پست رو اپ كنم ولي درگير مريضي دخترا بودم بله گل دختراي من مريضي شدن سخت شش شب تب داشتن و منم شش شب پلك رو هم نذاشتم از ترس بالا رفتن تبشون ولي به شكرانه خدا اون و روزهاي سخت و بد گذشت و الان دخترا دوران نقاهتشونو با سرفه ها شون مي گذرونن چند هفته پيش دوستان ني ني سايت "من و دخملا رو مورد لطف قرار دادن و به كلبه درويشي ما قدم گذاشتن .جاي همتون خالي به منو دخملا كه خیلی خوش گذشت خصوصا به فرگلم كه كلي با ني ني ها بازي كرد ،همه خاله ها مهربون خانوم و صد البته دوست داشتني هر كدوم با يه فرشته ناز اميدوارم باز هر چه زودتر دور هم جمع بشيم و يه نخودچي خوروني راه بندازيم.     ...
7 دی 1392

ماهگرد ملوسکها

چقدر این روزها و ساعتها و ثانیه ها زود میگذرن انگار همین دیروز بوذ که فهمیدم حامله هستم انگار همین دیروز بود که فهمیدم فرگلم داره ابجی میشه  چقدر این روزها با وجود همه سختیهاش شیرینه  پر از شکار لحظه ها از کارهای دخملا از حرف زدن هاشون از دلبری کردن هاشون از بازی کردن هاشون این ملوسکهای شیرین زبون دوباره 7 آذر ماهگردشون از راه رسید و قلب مامانو و بابا با یادآوری لحظه تولدشون به لرزه در اومد  نازنینم قشنگم فرگلم سی و چهار ماهگیت مبارک شیرینم مهربونم سوگلم هفده ماهگیت مبارک                   ...
9 آذر 1392