يلدا مبارك
شب يلدا همه خونه مامان مصي جمع بوديم و مامان جون هم كلي زحمت كشيده بود البته بابايي و خاله هدي و دايي احسان هم كلي براي اين مهموني زحمت كشيده بودن كلي ني ني ناز باب ميل فرگل قشنگ من اين دختر كوچولوي من عاشق بچه هاشت شب یلدا هم با دوستهاي خوشگلش حلما جون و الينا جون بازي كردن 'اين وروجكها به قدري بازي كردن بدو بدو كردن كه همه لباسهاشون خيس خيس بود موهاشون كه نگم بهتره ولي يلداشونو خوب به جا اوردن.
سوگل ناز من هم سرگرم پرنديس كوچولو و محمد حسين ناناز بود و اين وسط هم بدو بدو هايي با پرنديس و بقيه انجام مي دادن .من يكي كه مي ترسيدم اين سه تا فسقل طلا زير دست و پاي اون سه تافسقل بلاها بمونن ولي خب اين سه تا وروجك تر از اون سه تا بودن
شب خيلي خوبي بود و خيلي هم خوش گذشت و بلاخره ساعتهاي يك يك ونيم بود كه همه راهي خونه هامون شديم البته مراسم حاضر كردن بچه ها ديدني بود صداي گريه همچين پيچيده بود انگار اول شبه هيچ كدوم از وروجكها حاضر به اماده شدن نبودن و مي خواستم هنوز بازي كنن ولي بلاخره ما بزرگترا پيروز شديم و فسقليها رو حاضر كرديم و برديم
ممنون از مامان مصي و بابايي كه شب يلدا همه رو دور هم جمع كردن و شب خوبي رو برامون رقم زدن