خاله بازی
بدون وقفه بریم ادامه مطلب با خاله بازی دو گل من
سه روزی میشه فرگل من خاله بازی رو یاد گرفته و کلی با این بازی عشق میکنه و الان بیشتر ساعتها اگه تو اتاقشون باشن سرشون گرمه خاله بازیشون هست نه بازیه دیگه
دخترک من برای خودش اشپزخونه ای تدارک دیده وسایلش خیلی مرتب چیده و غذا درست میکنه چایی دم میکنه پذیرایی میکنه سوگلو میفرسته خرید و بیشتر وقتها میگه ماکارونی و ماهی بخره
اینم بگم دفعه اول که بازی کردن سوگل خسته شد و همه کاسه کوزه فرگل رو بهم ریخت و فرگل باز دوباره اشپزخونشو چید به فرگل یاد دادم که سوگل باید سرگرم باشه پازل و عروسک و ... برای سوگل گذاشتیم تا بازی کنه تا غذای فرگل حاضر بشه بخورن شکر خدا جواب داد ولی بازم سوگل اخر حوصلش سر میرفت و اشپزخونه خانوم گل توسط خانوم طلا منفجر میشد
ولی به نظر منه مادر فرگل صبر فوق العاده زیادی داره چون بلاخره دوسال و نیمشه ولی هر زمان سوگل بهم میریخت فرگل دوباره خیلی با صبر میچید قربونششششششششششششش برم خانومی شده اون دخترک ناز من که وروجکیییییییییییییییییییی شده مامان فداتون بشه
اشپزخونه مرتب دخترمن
فرگل در حال اشپزی و سوگل مشغول پازل چیدن
غذا حاضر شد ابجی بیا بخوریم
ابجی جونم اشپرخونمو نریزی به هم
و اما فرگلکم منتظر تا سوگل خانومی دست از ریخت و پاش برداره